محل تبلیغات شما
دارم میشمارم روزها رو سال تولدش رو مدام این روزها رو به تولدش اضافه میکنم. اما بازم. چرا بعضی ها سعید به دنیا میان و سعید از دنیا میرن؟! ________________ یادمه تا همسایه ما بود کسی از دستش آسایش نداشت! یهویی مرد نه دردی نه زجری هیچی! کلی هم مال و منال برای بچه هاش گذاشت. مقایسه اش میکنم با همسایه اینور خیابون. زندگی عجیبه بازیهاش. ______________ بالاخره رفتم دکتر و عکس نوشت بماند که خطش خونده نمیشد! خوشم نیومد ازش! و امروز هم که عکس رو بردم این حس

آدمهایی که جا گذاشتیم...

سالهاست در پی پاسخ یک سوالم

شب که میشود دلم برایشان تنگ میشود!

رو ,میکنم ,عکس ,سعید ,همسایه ,تولدش ,روزها رو ,بالاخره رفتم ,بازیهاش بالاخره ,عجیبه بازیهاش ,رفتم دکتر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فعالیت های بهار موسوی بصراوی نژاد 3نقطه سر خط...